فریدون تنکابنی در گذشت

دکتر کیومرث آرزومند

فریدون تنکابنی، نویسنده و طنزنویس چپ‌گرای ایرانی، در 87 سالگی در شهر کلن آلمان پس از چهار دهه زندگی در غربت چشم از جهان فروبست. او را بیشتر به عنوان طنزنویسی سیاسی می‌شناسند که با تکیه بر نقد فقر، نابرابری و نبود آزادی، جایگاه مهمی در ادبیات سیاسی پیش از انقلاب به دست آورد. در دوران جوانی و در کنار شاعران انقلابی مانند سعید سلطانپور و خسرو گلسرخی، آثارش با نگاهی طنزآمیز به مشکلات اجتماعی و سیاسی، موجی از آگاهی انقلابی را برانگیخت. تنکابنی، که گرایش به حزب توده داشت، توانست از طریق داستان‌هایش، به نوعی آینه‌ای از نارضایتی و ناکامی اجتماعی را به تصویر بکشد.

در سال‌های اولیه دهه ۴۰، با ورود به روزنامه‌نگاری و عضویت در کانون نویسندگان ایران، نام او بیشتر بر سر زبان‌ها افتاد. تنکابنی در این دوره چندین کتاب منتشر کرد و به عنوان یکی از مهم‌ترین طنزنویسان چپ در نشریات حزب توده فعالیت می‌کرد. اما پس از انقلاب و با نزدیکی به انقلابیون اسلامی، همکاری او با مجله «شورای نویسندگان و هنرمندان ایران» به سردبیری به‌آذین، یکی از چهره‌های سرشناس حزب توده، برجسته شد.

هرچند در دوره‌ای با انقلابیون همراه شد، اما سرانجام سرخوردگی‌های ایدئولوژیک که در بسیاری از چهره‌های چپ آن دوره دیده می‌شد، در او نیز نمود پیدا کرد. او و برخی از همراهانش، مانند به‌آذین و هوشنگ ابتهاج، در نهایت از کانون نویسندگان اخراج شدند. در سال ۱۳۶۲ و با سرکوب حزب توده، او به آلمان غربی گریخت و سال‌ها در کلن زندگی کرد.

در جلسات ادبی و سیاسی که در کلن برگزار می‌شد، تنکابنی همچنان به نقدهای ملایم و طنزآمیز خود ادامه می‌داد، اما دیگر آن شور انقلابی پیشین را در او نمی‌شد دید. برخلاف بسیاری از چهره‌های چپ که به نوگرایی‌های فکری و جریانات چپ نوین اروپا گرایش پیدا کردند، تنکابنی همچنان به اصول مارکسیسم متعارف ایرانی پایبند ماند. این نسل، که او یکی از چهره‌های شاخص آن بود، بین آرمان‌های انقلابی و واقعیت‌های سرسخت سیاسی سرگردان ماندند و هرگز به گفتمان‌های جدیدتر چپ، مانند چپ نوین اروپا، نرسیدند.

تنکابنی در کنار متانت و تعقل همیشگی‌اش در جلسات، طنز ملایمی را در سخنان خود حفظ می‌کرد؛ اما در پس این طنز، سرخوردگی ایدئولوژیکی نهفته بود که در بسیاری از چهره‌های چپ نسل او دیده می‌شد. او هیچ‌گاه به‌طور کامل از مارکسیسم جدا نشد، اما راهی هم برای پیوستن به جریان‌های جدید فکری پیدا نکرد. این نسل که روزگاری با شور و شوق انقلابی پا به عرصه سیاست گذاشته بود، در نهایت با ناکامی‌ها و پیچیدگی‌های سیاسی دوران پس از انقلاب مواجه شد.

فریدون تنکابنی تا پایان عمرش یک چهره متمایز از این نسل باقی ماند؛ نسلی که در میان آرمان‌گرایی و واقعیت‌گرایی سیاسی، به دنبال راهی برای بیان و تبیین شرایط خود بود، اما اغلب در این تلاش ناکام ماند. او با آثار طنزآمیز و نقدهای اجتماعی‌اش توانست صدای بخشی از این نسل را به گوش جامعه برساند، اما سرانجام همانند بسیاری دیگر از چپ‌گرایان آن دوره، با شکست ایدئولوژیک و سرخوردگی از آرمان‌های انقلابی‌اش به حاشیه رانده شد.

کینه بر ضد پستی
چهره را پر آجین می کند
و نفرت علیه بیداد
صدا را خشن می کند
وای !! ما که می خواستیم جهان را به جهان مهربانان تبدیل کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم
اما شمایان به هنگامی که همه به منزلگاه رسیدند و
انسان دوست انسان شد
با گذشت از ما یاد کنید .
《برتولت برشت》

Kommentar verfassen

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert

Nach oben scrollen